Junta Terashima

(شاید خلاصه داستان شامل اسپویل باشد) به‌ همراه توطئه‌های کشورهای همسایه، پادشاهی کلیس بعد از سوءظن به جان شاهدختش لینبورگ، در آشوب به سر می‌برد. درحالی که نوور بی‌خبر، بعد از یک دهه انزوا و تمرین در کوه به پایتخت می‌رسد، با وجود داشتن تنها یک اسکیل بی‌استفاده، یعنی «پَری»؛ در تلاش است تا تبدیل به یک ماجراجو شود. مسیری که در انتظارش می‌باشد سخت و طولانی است. درسته که با یه تاب شمشیر می‌تواند هم‌زمان هزاران شمشیر را دفع کند، اما همه می‌دانند برای ماجراجو شدن چیزی بیشتر از این‌ها نیاز است. هرچند، نوور از تلاش و زحمت ترسی ندارد و عزمش را جزم کرده که به هدفش برسد.

شوزو و اینه سایتو تا جایی که به یاد دارند، همیشه زندگی مشترک شادی داشته اند. حتی در سنین پیری با چین و شکن‌های پوستی، قدرت این عشق از طریق پیوند گرانبهای آنها مشهود است. و سپس، یک روز به طور تصادفی، آنها بیدار می‌شوند و می‌بینند که دوباره جوان شده‌اند! علی‌رغم بدن‌های جوان و جذابشان، شوزو و اینه همانطور که همیشه بوده‌اند، باقی می‌مانند. جیسان باسان واکاگائرو زندگی روزمره این زوج پیر-جوان را دنبال می‌کند، هنگامی که با خانواده وقت می‌گذرانند و انتظارات جوان‌ترها را نادیده می‌گیرند.